جدول جو
جدول جو

معنی باد گیسو - جستجوی لغت در جدول جو

باد گیسو
(دِ)
کنایه از نخوت و تکبر و عظمت باشد مر زنان را چنانکه باد بروت مردان را. (برهان). کنایه از نخوت و تکبر زنان صاحب حسن است چنانکه باد بروت منسوبست به مردان. (آنندراج) (انجمن آرا). نخوت و تکبر و عظمت. (ناظم الاطباء: باد). کنایه از نخوت و غرور مخصوص زنانست. (آنندراج: باد بروت، باد سبلت). رجوع به باد در زیر دامن داشتن و باد و مجموعۀ مترادفات ص 256 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باد گلو
تصویر باد گلو
آروغ، باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، آجل، رغ، روغ، وارغ، وروغ، رچک، رجغک
فرهنگ فارسی عمید
(دِ سا)
معجزۀ مسیح علیه السلام. (شرفنامۀ منیری). دم عیسی یعنی قم باذن اﷲ گفتن عیسی علیه السلام. (غیاث). کنایه از دم مسیح که بدان احیای موتی میکرد. واله هروی گوید:
چه آب خضر و چه باد مسیح هر دو یکی است
دواست مرگ اگر درد انتظار اینست.
(از آنندراج).
رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 197 شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
کنایه از پاره ای موی است که یکجا در سر جمع شده باشد. (برهان قاطع). کنایه از پاره ای موی یکسو شده باشد و آن را به هندی لت گویند. (انجمن آرای ناصری). جعد و حلقه های زلف و کاکل. (ناظم الاطباء) :
ز هر سو شاخ گیسو شانه میکرد
بنفشه بر سر گل دانه میکرد.
نظامی (از انجمن آرای ناصری).
چو آید برقص آن بت خوش ادا
شود زیورش ارغنون از صدا.
گل عیش از گلبن روی او
بر ذوق از شاخ گیسوی او.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ارزوئیۀ بخش بافت شهرستان سیرجان که در 88 هزارگزی جنوب بافت بر سر راه مالرو خبر به ده سرد واقع است و8 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. و دارای 180 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِ دیوْ)
دم دیو. افسون شیطان: اینهمه باد دیو بر جان تست. (تاریخ بیهقی ص 372). رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باد گلو
تصویر باد گلو
آرغ، بادی که بصدا از گلو در آرند
فرهنگ لغت هوشیار